اگر مجنون ز لیلی عشق ♪ خوش فرجام میخواهد… !! ♪♪
و یا یوسف زلیخا را به یک الهام ♪ میخواهد… !! ♪♪
اگر فرهاد کوه بیستون را بهر شیرین کند… !! ♪♪
و با امّید واری ♪ یک خیال خام میخواهد
چرا ای مردمان پندم دهید ازعاشقی کردن؟ … !! ♪♪
دل عاشق چه را جز یار ♪ از ایام میخواهد؟… !! ♪♪
چنان آشفته حال و زار و نالانم ♪ که یزدان هم
گذشته از گناهم ♪ بخت و فالی رام میخواهد… !! ♪♪
چو ققنوسم که از ♪ دلدار دور افتاده، میسوزد … !! ♪♪
برای پر کشیدن ♪ عشق بی ابهام میخواهد… !! ♪♪
چو گیسوی تو را دیدم ♪ دل من دام می خواهد
لب جام تو را دیدم ♪ لب من جام می خواهد… !! ♪♪
نگاه من ز چشم تو ببین آبستن اشک است… !! ♪♪
نگاه من ویاری شد ♪ ز تو بادام می خواهد… !! ♪♪
کبوتر گشته ام در آسمانت ♪ ره نمی دانم… !! ♪♪
بغل واکن عزیز من که جانم بام می خواهد… !! ♪♪
مرا صد انفجار بغض ♪ نزدیک است از دردت… !! ♪♪
مپندارید ای مردم دلم برجام ♪ می خواهد… !! ♪♪
اگر ناکامی من ♪ کام تو باشد، به کامم باد… !! ♪♪
که ناکامم اگر خواهی ♪ دلم آن کام می خواهد… !! ♪♪
حرای عشق تو از من ♪ تجلیگاه بعثت ساخت… !! ♪♪
دلم از آیه وصلت دمی الهام ♪ می خواهد… !! ♪♪
تو هستی ♪ از نژاد سعد ناهید و ببین هردم… !! ♪♪
مرا وارونه بختی ها ♪ از آن بهرام می آید.
دلم زیباترین ♪ حس را به ناهنگام می خواهد… !! ♪♪
طلوع مهربانی را ♪ در این ایام می خواهد… !! ♪♪
من آن مستم کنار تو ♪ کنار نرگس و لاله
صبوح عشق را جاری ♪ لبی بر جام می خواهد… !! ♪♪
دلم تاریکتر از هر شب ♪ طوفانی و تاریک… !! ♪♪
طلوع صبح را این دل ♪ زمان شام می خواهد… !! ♪♪
جهان تاریک و ♪ بی فریاد نشسته در پس اندوه… !! ♪♪
دلم یک ذره از شادی ♪ ز تو پیغام می خواهد… !! ♪♪
چنان ساده سپردم ♪ من به دامت دانه دل را
ولی افسوس این دل هم ♪ دوباره دام می خواهد… !! ♪♪
به چشمت سجده می کردم ♪ دریغ از آن نگاه تو… !! ♪♪
ز چشم مست ♪ تو انگار کمی بادام می خواهد… !! ♪♪
تو ناهیدی تو خورشیدی ♪ تومهتاب دلاویزی… !! ♪♪
ولی دل باز ♪ هم از تو دلی همگام می خواهد… !! ♪♪
زنافرمانیت قلبم ♪ تپنده تر شد از طوفان… !! ♪♪
بیا این قلب محزونم نگاهی رام ♪ می خواهد… !! ♪♪
غزل خام است ♪ و بی معنی ولیکن از سر تقصیر… !! ♪♪
ز هجران تو این شاعر ♪ دم خیام می خواهد… !! ♪♪