در سرزمیــن من زنـــی از جنـــس آه نیست

این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست

این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق

دیگر دلــــی بــرای سفـــــر رو بــــه راه نیست

راندند مـــــردم از دل پرکینه ، عشـــــق را

گفتند : جای مست در این خانقاه نیست

دنیا بدون عشق چـــه دنیای مضحکـــی ست

شطرنج مسخره ست زمانی که شاه نیست

زن یک پرنده است کــــه در عصـــر احتمال

گاهی میان پنجره ها هست و گاه نیست

افسرده می شوی اگر ای دوست حس کنی

جـــز میله های سرد قفس تکیه گــاه نیست

در عشق آن که یکسره دل باخت ، برده است

در این قمــــار صحبتــــی از اشتبـــــاه نیست

فردا کـــــه گسترند ، ترازوی داد را

آنجا که کوه بیشتر از پرکاه نیست،

سودابـــه رو سپید و سیـــاووش رو سفید

در رستخیز عشق کسی رو سیاه نیست
بالا بلند ِ حادثه ی دیر سالی ام !
گاهی نگاه کن که ببینی چه حالی ام

بنشین کنار پنجره ، پیدام می کنی
هرشب میان ِ پرسه ی باد ِشمالی ام

یادش به خیر ! عطر گل مریم وفریب
در روز های عاشقی و بی خیالی ام

پاییز می رسد ؛ غزل آغاز می شود
باران که می خورد سر ِ بام ِ سفالی ام

در نیمه شب تلنگر باران به شیشه ات
یعنی : دو دل نباش که من این حوالی ام

من شاعرم؟ نگو ! که ، من انگشت او شدم
روزی که نیست از نفس ِ شعر خالی ام

داری به یاد با تو که بودم ، تمام روز
آیینه ی نگاه ِ تو می شد زلالی ام
کاش می شد به جهان می گفتم
مهربان باش
طرفدار وفاداری و عشق
به نگاهی که به عطر گل احساس
به رنگ گل مهر
و به اندازه زیبایی چشمان جهان جا دارد ؛
همه را دعوت کن !
هر کجا دل به هوس آمد و خواست ؛
حرفی از عشق بزن
درِ گوش همه آواز نخوان
به همه ناز نکن
آنکه دل دارد و احساس تو را می فهمد ؛
از نگاه تو یقین می خواند
واژه را درک به اعماق زمین خواهد کرد
به وجودت بسپار :
زندگی را به همان لحظه قناعت بکند
شادی اش را نسپارد
به زمان !
قول فردا ندهد !
پای خود را نگذارد به مسیری که گذشت ؛
مردم از بی خبری !
نشود مثل همه حرف تو همرنگ شدن
با جهانی همه رنگ !
گاهی انگشت نما باشی و تنها
زیباست !
نه که‌مانند جماعت حیران
بروی سمت جهانی که نمی دانی و هست ؛
آخرش پوچی و احساس شکست !
با خدا باش به هر باور و دین
عشق را زمزمه کن
مهریانی به همه صورت دنیا بزنی ؛
زندگی خواهی کرد !
اگر این من برود از دل دنیا بیرون ؛
رنگ شادی به تن خسته ما می آید !
به همین سادگی این خانه بهشتی است قشنگ
اگر از قلب و دل و چشم خود آغاز کنیم !