شکسته ام برو... ● از من دگرچه میخواهی …  !!
از آه سرد دل و بغض تر چه میخواهی …  !!
درخت جان مرا خود  ● ز ریشه خشکاندی …  !!
از این فتاده به دست تبر! چه میخواهی …  !!
به کنج تنگ قفس از فراق پر پر شد …  !!
ازاین پرنده ی  ● بی بال وپر!چه میخواهی!؟
میان لشکر چشمک زنِ ستاره نما …  !!
پلنگ زخمی من ●  از قمر چه میخواهی؟
تویی که برلب من ●  جان رساندی ازهجران …  !!
به وقت رفتن این مُحتضر چه میخواهی؟
رها نمود تو را او ●  تو هم رهایش کن …  !!
نباش ساده دل از رهگذر چه میخواهی!؟
دلتنگ روزگارم این روزگار باران …  !!
یک عاشقانه ●  امشب بر من ببار باران …  !!
در عمق زندگانی بی هیچ همزبانی …  !!
نه از خودم نشانی  ● نه از نگار باران …  !!
من باختم چه  ● ساده مثل یکی پیاده …  !!
در این قمار_تلخِ ●  بی اعتبار باران …  !!
از دست بیوفایم ●  در عمق شعرهایم …  !!
حسرت  ● نگو فراوان غم بیشمار باران …  !!
آن مهربان نگارم تا رفت از کنارم …  !!
از قلب بیقرارم  ● رفته قرار باران …  !!
او رفت غمگنانه من ماندم عاشقانه …  !!
شد اشک ●  من روانه بی اختیار باران …  !!
مثل گل شقایق شمع مزار خویشم …  !!
در این غروبِ سردِ ●  بی غمگسار باران …  !!
شرمم کُشد  ● که از او هردم گلایه کردن …  !!
هرچند مرده ام من  ● در این حصار باران …  !!
با شرشرِ صدایت ●  ای جان من فدایت …  !!
بر چشم آشنایت ● منت گذار باران …  !!