رفت آن کس * که برایم همه ی دنیا بود … !!
حسرتی ماند در این سینه * که واویلا بود … !!
گفتم از * گوشه ی دل خوب بروبم غم را … !!
غافل اینکه وطنش تا به ابد * آنجا بود … !!
پرسه * می زد غزل وقت خداحافظی اش … !!
روی هر سطر به جامانده که شب * تنها بود … !!
شهر * در حاشیه ی چون و چرا سوخت که سوخت … !!
کوچه * بی تابِ هزاران اگر و اما بود … !!
دل نفهمید که تصویرِ * در آیینه ی غم … !!
عکس او بود * که شوریده سر و رسوا بود … !!
کاش می گفت که در * تاقچه ی تنهایی … !!
فکر قابی * که شده خالی از او آیا بود … !!
شده تقویم دلم * ماه محرّم از درد … !!
سینه ای سوخته و خیمه ی * غم برپا بود … !!