بمان با من که در قلبم همیشه ♪  جاودان هستی…  !! ♪♪
میان ظلمت جانم تو  ♪ نور مصلحت بیکران هستی…  !! ♪♪



من آن سیاره ای  ♪ هستم که مجنون وار می چرخد…  !! ♪♪
تو اما مرکز ثقل زمین و آسمان ♪  هستی…  !! ♪♪


دلی سرگشته دارم من اسیر ♪  عشق جاویدت…  !! ♪♪
سُها هستی  ♪  سهیلی تو، به اوج کهکشان هستی…  !! ♪♪


سرابی در ♪  بیابانم همیشه خسته و واهی…  !! ♪♪
در این گرمای بی پایان تو همچون ♪  سایبان هستی…  !! ♪♪


ز توصیفت ♪  چه مصلحت حیرانم زبانم هم نمی چرخد…  !! ♪♪
تو معنای معانی ی تمام واژگان ♪  هستی…  !! ♪♪


بمان با من، بمان با من  ♪ که بی تو سخت گریانم…  !! ♪♪
خودت هم خوب می دانی که ♪  از ما بهتران هستی…  !! ♪♪
بیا ای ماه من پولک نشین آسمان هستی…  !! ♪♪
در این دنیای وانفسا  ♪ عزیزی مصلحت مهربان هستی…  !! ♪♪



تو ان کوهی که ♪  همواره سر ی بر آسمان دارد …  !! ♪♪
شبیه موج دریایی به غایت بی کران ♪  هستی…  !! ♪♪



تویی آن" در" پر قیمت ♪  که قدرش کس نمیداند…  !! ♪♪
چنان " ♪ دریای نوری" در نگاهم بس گران هستی…  !! ♪♪



شقایق لاله و نرگس کنارت رنگ ♪  میبازند…  !! ♪♪
به غایت مهربان هم  ♪ رنگ و بوی ارغوان هستی…  !! ♪♪



بیا مادر که خاک  ♪ پای مصلحت تو بر دیده بگذارم …  !! ♪♪
نباشد کفر ♪  می گویم خدای جاودان هستی…  !! ♪♪
بی تو آرامش من هیچ شبی نیست ♪  که نیست…  !! ♪♪
رنگ لبخند تو مصلحت در هیچ  ♪ لبی نیست که نیست…  !! ♪♪


مرغ طوفان زده ی موج ♪  سکوتم آری …  !! ♪♪
بی زبانی من از  ♪ بی سببی نیست که نیست…  !! ♪♪

پای در دامن اندوه کشم می گریم …  !! ♪♪
شکوه از عشق تو جز ♪  بی ادبی نیست که نیست…  !! ♪♪


برگ بی شاخه ♪  و خشکم که همه غم نوشم …  !! ♪♪
بی تو این ثانیه ها را طربی ♪  مصلحت نیست که نیست…  !! ♪♪


هرچه دارم همه را باخته ام  ♪ می دانی …  !! ♪♪
کار دل بود که گویم "طلبی" نیست که نیست…  !! ♪♪


تو به یغمای  ♪ دل خسته من آمده ای …  !! ♪♪
کشته ها داری مصلحت و از تو عجبی نیست که نیست…  !! ♪♪


تشنه ی  ♪ خنده ی روزم که بخشکیده لبم …  !! ♪♪
تن احساس مرا تاب و تبی ♪  نیست که نیست…  !! ♪♪